بخــــــــــواب اروم و راحت گل نازم
من از امشب دیگه غرق نیازم
خدا خواست که ما با هم نباشیم
تو رو برد از کنارم تا جدا شیم
من اینجا تو تو دل زمینی
دیگه نیستی که اشکامو ببینی
الان فاصلمون قد یه دنیاست
چرا باید میرفتی این معماست
شده حسرت دیگه دیدن چشمات
تو رفتی و نموندی پای حرفات
ولی من با وفا تر از تو بودم
کنار قبر تو رو به سجودم
کنار قبر تو رو به سجودم
تــمــامــ راهـ هـا
بــهـ تــــو خـــتـــمــ مـی شــونــد ...
تـــمـامــ عــشـقـ ُ احـساسـمـ ، هــمـ ...
آرامــشـ تــنــ ُ روحــ ِ زخــمـی امــ
در دســتــانـ ِ تــُســتــ ،
در حــریـمـ ِ امـنـ ِ آغـوشـ ِ تـــــو ...
و بــاز بـهـ تــــو خــتــمـ مـی شــود
تــمـامـ عـطـشـ هـا
تــمـامـ دلــ تـنـگـی هـا
تــمـامـ خـواسـتـنـ هـاـی گـاهـ ُ بـی گـاهـ
تــمـامـ رؤیـاهـا ...
تــمـامـ ...
من عاشق
نیستم ...
فقطـ وقتی حرف تو می شود
دلم سیگار می خواهد
تا
بغضم را با دود قورت بدهم !
همین ...
حکایت من حکایت کسی است که عاشق دریا بود،
اما قایق نداشت؛
دل باخته سفر بود،همسفر نداشت
زخم داشت و ننالید،گریه کرد اما اشک نریخت.
مثل پرنده ای که دلش هوای آسمان داشت و در بند صیاد گرفتار بود.
حکایت من،
حکایت چوپان بی گله و ساربان بی شتر است .
حکایت کسی است که پر از امید و وفاست،اما حکایت تو،حکایت نا مهربانی ها است.....
امـــروز دوبـــار دلتنــــگ شدم !!
یـــک بــار بـــرای تـــو
و یـــک بـــار بـــرای تـــــــو !!
اول بــــرای نداشتنـــــت . . دوم بــــرای نداشتنـــــم
دوستــــت دارم و نـــــداری ام !
مــــی روم و میــــدانم کــــه تـــو زودتـــــر رفتــــه ای . . .
خستــه کــه مــی شـــوم
ســـرم را میـــان دستهــایـم مـی گیــرم و آنقــدر تکـــرارت مــی کنــم کــه بــالا بیـــاورم !!
مــن انتقـــام زجـــرِ تمـــام لحظـــه هـــای بـــی تـــو بـــودن را
بـــالاخـــره از " خـــــودم " خواهـــم گـــرفت . . .
گاهیـ وقتـــا
یهـ " نفـــر "
باعثـ میـ شهـ کهـ حسـ کنیــ
چیزیـ کهـ تـــو رو رویــ زمینـ نگهـ داشتهـ ...
جاذبهـ یـ زمینـ نیستــ ...!
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...