ღღღافسانهღღღ

ღღღافسانهღღღ

♥السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین♥
ღღღافسانهღღღ

ღღღافسانهღღღ

♥السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین♥

تو

بخــــــــــواب اروم و راحت گل نازم

من از امشب دیگه غرق نیازم

خدا خواست که ما با هم نباشیم

تو رو برد از کنارم تا جدا شیم

من اینجا تو تو دل زمینی

دیگه نیستی که اشکامو ببینی

الان فاصلمون قد یه دنیاست

چرا باید میرفتی این معماست

شده حسرت دیگه دیدن چشمات

تو رفتی و نموندی پای حرفات

ولی من با وفا تر از تو بودم

کنار قبر تو رو به سجودم

کنار قبر تو رو به سجودم

 

دلم برایت تنگ شده


دلم برایت تنگ شده
باور کن دلتنگی کار سختی نیست
کافیست دل داده باشی تا دلتنگ شوی
تو هم تمرین کن
من استعداد زیادی در دل سپردن داشتم
بدون تمرین دل دادم و دلتنگ شدم
تو هم تمرین کن شاید یاد گرفتی
شاید یاد گرفتی و درپاسخ این همه دلتنگیم
دیگر حرف را عوض نکردی...

راهها

   تــمــامــ  راهـ هـا

   بــهـ  تــــو  خـــتـــمــ  مـی شــونــد  ...

   تـــمـامــ  عــشـقـ ُ  احـساسـمـ  ،  هــمـ  ...

   آرامــشـ  تــنــ ُ روحــ  ‌‌ِ  زخــمـی امــ

   در  دســتــانـ  ِ  تــُســتــ  ، 

   در  حــریـمـ  ِ  امـنـ  ِ  آغـوشـ  ِ تـــــو ...

   و بــاز  بـهـ  تــــو  خــتــمـ  مـی شــود   

   تــمـامـ  عـطـشـ هـا

   تــمـامـ  دلــ  تـنـگـی هـا

   تــمـامـ  خـواسـتـنـ هـاـی  گـاهـ ُ بـی گـاهـ

   تــمـامـ  رؤیـاهـا  ...

   تــمـامـ  ...

 

                                               

I

من عاشق نیستم ...

فقطـ وقتی حرف تو می شود

دلم سیگار می خواهد

تا بغضم را با دود قورت بدهم !

همین ...

حکایت من

حکایت من حکایت کسی است که عاشق دریا بود،

اما قایق نداشت؛

دل باخته سفر بود،همسفر نداشت

حکایت کسی است که زجر کشید،اما ضجه نزد،

زخم داشت و ننالید،گریه کرد اما اشک نریخت.

مثل پرنده ای که دلش هوای آسمان داشت و در بند صیاد گرفتار بود.

 حکایت من،

حکایت چوپان بی گله و ساربان بی شتر است .

حکایت کسی است که پر از امید و وفاست،اما حکایت تو،حکایت نا مهربانی ها است.....

امروز

امـــروز دوبـــار دلتنــــگ شدم !! 

یـــک بــار بـــرای تـــو 

و یـــک بـــار بـــرای تـــــــو !!

اول بــــرای نداشتنـــــت . . دوم بــــرای نداشتنـــــم 

دوستــــت دارم و نـــــداری ام !

مــــی روم و میــــدانم کــــه تـــو زودتـــــر رفتــــه ای . . . 


 خستــه کــه مــی شـــوم 

 ســـرم را میـــان دستهــایـم مـی گیــرم و آنقــدر تکـــرارت مــی کنــم کــه بــالا بیـــاورم !! 

مــن انتقـــام  زجـــرِ تمـــام لحظـــه هـــای بـــی تـــو بـــودن را 

بـــالاخـــره از " خـــــودم " خواهـــم گـــرفت . . . 

یهـ

گاهیـ وقتـــا

 

 یهـ " نفـــر "

 

باعثـ میـ شهـ کهـ حسـ کنیــ

 

چیزیـ کهـ تـــو رو رویــ زمینـ نگهـ داشتهـ ...

 

جاذبهـ یـ زمینـ نیستــ ...!

 

 

๏̯͡๏



دختر:دوست دختر جدیدت خوشگله؟؟(در ذهنش میگوید آیا از من خوشگلتره؟!!)
پسر:آره خوشگله!!(در ذهنش :اما تو هنوز زیباترین دختری ک میشناسم هستی)
دختر:شنیدم ک دختر شوخ طبع و جالبیه!(درست همون چیزی ک من نبودم)
پسر:آره همینطوره!(اما در مقایسه با تو اون دختری چیزی نیست)
دختر:خوب پس امیدوارم شما دو تا با هم بمونید....(اتفاقی ک برای ما رخ نداد)
.......

پسر:منم برات آرزوی خوشبختی دارم....(چرا این پایان رابطه ی ما شد؟!!)
دختر:خوب من دیگه باید برم....(قبل از اینکه گریم بگیره)
پسر:آره منم همینطور....(امیدوارم گریه نکنی...)
دختر:خداحافظ....(هنوزم دوستت دارم،دلم برات تنگ میشه)
پسر:باشه.....خداحافظ(هیچ وقت عشقت از قلبم بیرون نمیره ...... هرگز!!!)



【قـلـبـم】

ایـن روزهـا 【نـبـضـم】 ڪـُـنـد مـﮯزنـد
【قـلـبـم】 تـیـر مـﮯڪشـد
دارم
صـداﮮ ِ خـورد شـدن ِ 【احـسـاسـم】 را
لا بـﮧ لاﮮ ِ
چـرخ دنـده هـاﮮ ِ زنــدگــــے مـﮯشـنَـوم . . .
 
ِِِِِِِ
 
بـُزرگـ کہ میشـَــ ــوے....
غـُصـہ هایـَتـ زودتـَـر از خـُـودتـ،قـَد مے کِشــَ ـند،
دَرد هـایـَت نـ ـیز!!!
غــآفل از آنکہ لـَبخـَـ ـندهـایـَتـ را،
در آلبـ ـومـ کـودَکـ ـے اتـ ـ جـ ـا گــُذاشتـ ـے...
 
ِِِِِِِ
 
بنـــد دلـــم را
به بند کفـــش هایت گـــره زده بودم
که هر جـــا رفتـی
دلــم را با خود ببری
غــــافل از اینکه
تو پـــا برهنـــه می روی
و بی خبــــر…


کاشکی...!!

اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...

هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم...

هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...

هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...